این سایت تابع قوانین جمهوری اسلامی میباشد و در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد ثبت شده است
دانلود رمان نذار دنیا رو دیوونه کنم برای موبایل و تبلت اندروید
دانلود رمان نذار دنیا رو دیوونه کنم برای موبایل و تبلت اندروید
دانلود رمان نذار دنیا رو دیوونه کنم از رویا رستمی (روها)
دانلود رمان نذار دنیا رو دیوونه کنم برای اندروید apk
دانلود رمان نذار دنیا رو دیوونه کنم با فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید
دانلود کتاب الکترونیکی نذار دنیا رو دیوونه کنم برای گوشی موبایل و تبلت
دانلود نسخه اندروید رمان نذار دنیا رو دیوونه کنم
دانلود رمان عاشقانه نذار دنیا رو دیوونه کنم
{اختصاصی بهـــ توپــ}
لینک دانلود حذف شد.
دانلود رمان نذار دنیا رو دیوونه کنم برای گوشی های هوشمند و تبلت اندروید
نام کتاب : نذار دنیا رو دیوونه کنم
نویسنده : روها ( رویا رستمی)
منبع : سایت نودهشتیا
قسمتی از این رمان عاشقانه و بسیار زیبا :
گوشیش را در دستش فشرد.خوشحالی در تمام وجوش به رقص آمده بود.نگاهی به کارنامه اش انداخت.معدل بیست جرعه ی لبخند را مرتب بر لبش تازه می کرد.
بدون معطلی شماره را گرفت.فقط دو بوق خورد که صدای خسته ی رضا در گوشی طنین انداز شد:
-سلام جان من…سلام پانیذم..خوبی؟
شوق در رگ هایش دوید.عاشق رضا بود.او را می پرستید.کوه هم مانند او پشت نبود که او بود!
-سلام عموجون،خوبین؟ کی می رسین خونه؟
صدای بی حال رضا خستگی را در تن پانیذ هم زنده می کرد.
-خوبم دختر قشنگم،تو راهم.نمی دونم دقیق کی می رسم.
پانیذ دلخور گفت:نمی شد با هواپیما برین نه با ماشین؟
-من عاشق رانندگیم.بعدم شیطون تو که می دونی چرا با هواپیما نمیرم.
لبخند تازه کرد روحش را! رضا تا مجبور نمی شد سوار هواپیما نمی شد.ترس در سلولهایش می دوید وقتی هواپیما بی رحمانه اوج می گرفت.مرد گنده می ترسید و پانیذ را به خنده ای شیطانی وا می داشت.
-دخترکم صدات خوشحاله،بگو ببینم چه خبری برام داری؟
شوق پرواز کرد و روی شانه های پانیذ نشست.
-عمو معدلم بیست شد.اینم دیپلمم.حالا قول شما چی میشه؟
صدایی غیر از صدای رضا با تمسخر گفت:باز تو از فرصت استفاده کردی برا بابام خودشیرینی کنی؟
بی رحمی کلماتش شلاق می شد بر پیکر دختر جوان!
پانیذ برگشت.رامبد بود.تنها پسر و بهتر می شد گفت تنها فرزند رضا.پسری که انگار قسم خورده بود فقط بیازارد دل این دختر یتیم و رنج دیده را!
پانیذ به سویش برگشت.همیشه از او می ترسید.در عین اینکه احساس متفاوتی به او داشت.حسی درگیر عشق و ترس!
رامبد با لحن بدی گفت:بابام پشت گوشی مرد جوابشو بده.زل نزن به من، دیوانه!
گوش داد به صدایی خسته ایی که خوش آهنگترین صدای عالم بود.
-من سرقولم هستم دختر خوشگلم.ویلون شما آماده اس.تا چند روز دیگه با پست میاد برات.
پانیذ بدون توجه به مردی که دست به سینه نگاهش می کرد با هیجان گفت:راس میگین عمو؟
صدای رضا ملودی شد در پوزخند صداردار رامبد:بله عزیزم..برات گذاشتم….
جمله اش تمام نشده بود که صدای وحشتناک کوبیدن چیزی به گوش رسید.پانیذ با وحشت فریاد کشید:
-عمو؟ عمو جون؟
هیچ صدایی به غیر صداهای عجیب و غریبی که بی شک مانند صدای تصادف بود به گوش نرسید.رامبد با عجله به سویش هجوم آورد. وحشیانه گوشی را از دستش
گرفت و چندین بار پشت سر هم پدرش را صدا زد.اما هیچ صدایی برای دلخوشیش هم به گوش نرسید.رامبد با چشمانی به خون نشسته زیر لب گفت:
-خدا به داد برسه.
به سوی پانیذ که بغض کرده و ترسیده در خود مچاله شده بود برگشت و با تهدید گفت:
-به خداوندی خدا اگه بلایی سر بابام اومده باشه زنده ات نمی زارم.
گفت و گوشی را روی سینه ی پانیذ پرت کرد و با عجله پالتویش را برداشت و از خانه بیرون زد.استرس و نگرانی غول شد روی پانیذ چمبره زد.با دستانی لرزان
که دور گوشیش حلقه شده بود به اتاقش رفت.بدون آنکه لباسهایش را درآورد منتظر خبری از رامبد شد.نمی دانست دقیقا چند ساعت است که خشک نشسته
بود و منتظر شده بود، تا بلاخره صدای مردی که خود را ناتوان و رنجور روی پله ها می کشید توجه اش را جلب کرد.
و…
=====
دانلود رمان نذار دنیا رو دیوونه کنم با فرمت apk برای اندروید
در صورت وجود هرگونه مشکل از قسمت نظرات با ما در ارتباط باشید.
لطفا انتقادات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.
با تشکر